کد مطلب:317039 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:227

شفای یک افلیج و برآورده شدن دو حاجت
شیخ عبدالرحیم شوشتری كه از اجله علما بوده و در محضر شیخ



[ صفحه 112]



انصاری به كسب علم و دانش اشتغال داشته است می گوید:

چند بار به زیارت مزار مطهر باب الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام مشرف شدم و از بارگاه آن بزرگوار دو حاجت داشتم. یكی آنكه مؤفق به زیارت خانه ی خدا شوم، و دیگر آنكه پولی برایم فراهم گردد تا خانه ای بخرم.

یك بار كه در حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام مشغول زیارت بودم یك عرب روستایی را دیدم كه طفل فلج خود را به درون حرم آورد، او را با طناب به حلقه های ضریح بست و خودش به زیارت و طواف مرقد باب الحوائج علیه السلام مشغول شد. پس از انجام مراسم زیارت به سوی طفلش بازگشت، او را از ضریح باز كرد و در حالی كه كودكش صحیح و سالم بود، راه خود را در پیش گرفت! كودك فلج آن چنان سلامت خود را بازیافته بود كه گویی از ابتدا هیچ گونه عیب و درد و نقصی نداشته است. من حیران و متعجب از این كرامت و بزرگواری با حال اعتراض از حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام بیرون آمدم و آن حضرت را مخاطب قرار داده و گفتم: «ای ابوالفضل! تو درباره ی یك عرب دهاتی و پابرهنه بدین گونه لطف و مرحمت می كنی ولی نسبت به من كه عمر خود را با عشق تو و خاندان نبوت به سر آورده ام توجهی نداری. از این پس با تو قهر می كنم و دیگر به زیارتت نخواهم آمد»!

سپس با حالت تأثر و دل شكستگی از حرم مطهر خارج شدم و بدون تأمل از كربلا به نجف اشرف رفتم.

هنوز دو سه روز از این ماجرا نگذشته بود كه شیخ اعظم مرتضی



[ صفحه 113]



انصاری (ره) به خانه ام آمد. از آمدن استاد بزرگوار خود كه هیچگاه به خانه شاگردانش نمی رفت متعجب شدم و مقدمش را گرامی داشتم.

شیخ انصاری با محبت فراوان دو كیسه پول نقد به من داد و فرمود: «ای شیخ! با این پولها هم می توانی به مكه بروی و خانه ی خدا را زیارت كنی و هم می توانی برای خودت خانه بخری». و بعد هم فرمود: «این همان چیزی است كه از حضرت ابوالفضل علیه السلام خواسته بودی، ولی مبادا بار دیگر نسبت به حضرت باب الحوائج جسارت كنی و یا بی جهت از او برنجی» [1] .


[1] العباس، موسوي مقرم، ص 134 و زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 92 به نقل از كرامات حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، ص 66 و زندگاني حضرت ابوالفضل عليه السلام، صادقي اردستاني، ص 150.